یک دانشمند دیوانه دست به آزمایشات غیرقانونی زده و در نهایت خود را به عنوان خدایی برای ارتشی از موجودات جهش یافته و وحشتناک معرفی می کند
"امانوئل راث" مردی تنها و سالخورده،پروفسور دانشگاه شهر است.وقتی او متوجه می شود برخی از شاگردانش با باری می روند تا "لولالولا" را ببینند،او تصمیم می گیرد با آنها روبرو شود.اما او به "لولا" علاقه مند می شود
فیلم داستان ظهور و سقوط زن جوانی ساده لوح است که خواسته های نفسانی اش موجب به وجود آمدن جرم و جنایت در اطرافش می شود
عكاسى خرده پا به نام « لوك شانن » ( كیتن ) به تشویق محبوبهاش، « سلى » ( دى )، یك دوربین فیلمبردارى تهیه میكند. اما طرز كار دوربین را به درستى نمیداند و نخستین فیلمهاى خبرى كه فیلمبردارى میكند، بر اثر خرابكارى میمونى كه همراه او است مورد تمسخر همگان قرار میگیرد
"استن" و "اولی" به عنوان دو پیشخدمت در یک خانه استخدام می شوند
گروه فیلمبرداری می خواهند از مسابقه اتومبیلرانی فیلم بگیرند، اما چارلی به جلوی دوربین می آید، ژست می گیرد و نمی گذارد آنها کارشان را بکنند. کارگردان او را کنار می کشد اما چارلی دوباره برمی گردد و این باعث درگیری آن دو می شود
افسر کندی که در حل چندین معمای سرقت ناکام مانده است تصمیم می گیرد با طرح یک نقشه لورل و هاردی را به عنوان سارقان سریالی معرفی کند
در سال 1915، گروهی از دانش‌آموزان از طرف معلم خود، برای پیوستن به ارتش و شرکت در جنگ، تشویق می‌شوند. آنها با هدف شکست دشمن، وارد محیط جنگ می‌شوند و لحظات جدید و بسیار متفاوتی را تجربه می‌کنند
داستان در مورد فرار از یک زندان فوق امنیتی در دارتمور است. دستیار حسود آرایشگر از توجهی که دوست دخترش به مشتریان می دهد خشمگین می شود. او مشتری را با تیغ تهدید کرده
یک ستاره برلسک تلاش می کند تا دختر خود را در مقابل معشوق و مدیر سوء استفاده گرش محافظت کند